۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

بیداد : شاعری با زبان سرخ و سر سبز


بیداد تخلص شعری این شاعر نترس است که گفته می شود نام واقعی او امیرحسین خوشنویسان است. او یک غزل مثنوی سیاسی را با چنان لحن حماسی و با چنان احساسی می خواند که شما را تا پایان درگیر خود نگه خواهد داشت.
به واقع می توان او را شاعری را با زبان سرخ و سر سبز نامید چنانکه خود او نیز بر این موضوع صحه می گذارد جایی که می گوید:
ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم     تیغ زبان، بُرنده تر از تیغ خنجر است
و می خواهد که از او شعری بخواهند که بوی خون دهد:
از من مخواه شعرِ تر، ای بی‌خبر ز درد     شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است
بیداد
او که شعرش را این گونه آغاز می کند:
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است     اما چه سود، حاصل گل‌های پرپر است

اساسا با شعرهایی که در مدح و ثنای افراد سروده می شود مشکل دارد:
تا کی برای لقمه نان بندگی کنید     تا کی به زیر منتشان زندگی کنید

و به این دست شاعران توصیه می کند:
اشعار صیقلی شده تقدیم کس نکن     گل را فدای رویش خاشاک و خس نکن

او نمی خواهد که دیگر دو پهلو صحبت کند:
دیگر بس است هر چه دو پهلو سروده ام     من ریزه خوار سفره ناکس نبوده ام

با این حال شعر او کم کنایه آمیز نیست:
دیدم که حبل بجای خدا تکیه کرده بود     دیدم دوباره رونق بازار برده بود 

بیداد وضعیت کنونی جامعه را نیز این گونه توصیف می کند:
اینان تمام هستی ما را گرفته اند     شور و نشاط و مستی ما را گرفته اند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر